به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

این توضیحات و عنوان از ویرایش قالب ، قابل تغییر است.

مکان تبلیغات شما

امکانات وب

پر مخاطب ها

    عضویت

    نام کاربري :
    رمز عبور :

     

    شهید علی نظرزاده

     نام  :  علی

    نام خانوادگی :   نظرزاده

    نام پدر :  بابا

    محل تولد : روستای منامین از توابع بخش خورش رستم

    تاریخ تولد : 04 / 01 / 1344
    تاریخ شهادت : 12 / 12 / 65
    محل شهادت :  شلمچه کربلای

    http://nanofile.ir/do.php?imgf=13738083096.jpg

    مسئولیت : فرمانده محور بهداری لشکر 31 عاشورا

    زندگینامه
    در تاریخ  چهارم فروردین ماه سال 1344 در روستای منامین از توابع بخش خورش رستم خلخال و در خانواده ای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود و در محیطی آکنده از صفا و صداقت و محبت خاندان ولایت پرورش یافت .

    تحصیلات ابتدایی را در همان روستا به پایان رساند و برای ادامه تحصیل عازم هشجین گردید .

    بعد از اتمام دوره راهنمایی به واسطه احساس تکلیف و علاقه وافر  به  فعالیت های علمی و حضور  فعال در صحنه های انقلاب اسلامی  ،  به موازات تحصیل مشغول  همکاری با واحد بسیج سپاه شد .

    در همان ابتدای فعالیت  کاردانی و شایستگی های فراوانی در اجرای ماموریت های محوله در مناطق مختلف  جنگی از خود نشان داد که این امر موجب جلب توجه مسئولین گشته و جهت عضویت رسمی در سپاه خلخال پذیرش گردید . به واسطه ابراز شجاعت و صداقت در عملیات های مختلف  مسئولیت های خطیری را عهده دار شد .  کرامات اخلاقی وی زبانزد  عام و خاص بود . وی عمل را بر شعار ترجیح می داد . انسانی کامل بود که قبل از همه محبت ها ، محبت خدا را در دل  ریشه دوانیده بود و به همین علت بود که هرگز  علاقه شدید خانوادگی  مانع از حضور در جبهه ها نمی شد . سرداری دلاور  بود که مشاهده قامت رعنایش در صحنه های  حساس عملیات ، توان و نیرو در کالبد  همرزمانش می دمید و شیوایی کلام و ابهٌت  و وقار چهره اش یاد مجاهدان بدر و احد را در خاطره ها زنده می کرد .

    همواره فرماندهی پرتوان  و قوت قلبی بزرگ برای همرزمان بود . همرزم شهید باکری ها  بود که بار سنگین مسئولیت جهاد را نه بر دوش ، بلکه بر دل داشتند .

    طبق گفته همرزمانش  ، شهید باکری برپیشانی او بوسه می زد .

    در صورت فراغت به دیدار خانواده شهدا می رفت به  یاری مستمندان می شتافت و دلجویی از اینان را به همگان  توصیه می نمود و واو را کانون الفت  به خصوص در زادگاهش می دانستند .

    درتمامی عملیات ها  سعی می کرد  شرکت نماید  و در اکثر آنها هم مسئولیت های مهمی را  بر عهده داشت .

    دوستانش می گویند: قیافه علی از چنان شجاعت و هیبتی برخوردار بود که وقتی برای سرکشی به سنگر ها می رفت  رزمندگان از سنگرها بیرون می آمده و با دیدن ایشان روحیه می گرفتند .

    شهید نظر زاده  در عملیات کربلای 5 مسئولیت محور عملیاتی  بهداری  لشکر31 عاشورا در جبهه شلمچه را بر عهده داشت . قبل از شروع عملیات  دوستانش  در چهره او نورانیتی خاص مشاهده می کردند  و موقع رفتن به خط مقدم  ، مرتب نگران او بودند و سرانجام در همین عملیات آتش آرپی جی  7 دشمن سینه مبارکش را شکافت و این شهید بزرگوار  قبل از اینکه خبر تولد دخترش را بشنود دعوت حق را لبیک گفته و به دیار باقی شتافت .

    خاطره از شهادت

    ( رحمت اله نیکبخت : در عملیات کربلای 5 توفیق این را داشتم که به عنوان راننده آمبولانس در خدمت رزمندگان لشکر همیشه پیروز عاشورا باشم . در حوالی ساعت 4 صبح روز شهادت شهید نظرزاده به همراه برادر علی غفاری از همکارانمان در منطقه بودیم و ایشان نیز مسئولیت یکی از محور های بهداری لشکر  راداشت و باتفاق ایشان بعد از شکستن خط اول عراقی جهت کمک به مجروحین به جلو حرکت کردیم و در قسمتی از کانال پرورش ماهی منتهی به شهرک دوئیجی عراق رسیدیم که آتش دشمن توان حرکت را به شدت کند کرده بود ولی به یاری خدا از زیر آتش رد شده در نخلستانهای جلو مستقر شدیم   . 7 – 8 دستگاه آمبولانس بودیم و تلگراف تولد فرزند شهید نیز همراه ما بود و این درگیری تا ظهر همان روز که جمعه بود ادامه داشت و بخاطر نیاز یکسری مجروحین را به عقب آوردم و چون موقع رفتن به خط تاریک بود سر از اورژانش لشکر امام رضا (ع) مشهد در آوردم و تابه مقر اورژانش خط لشکر برسم درست موقع ظهر بود . به محض رسیدن به مقر مورد عتاب یکی از دوستان قرار گرفتم که خیلی عصبانی و نگرانم بود و دیدم کلاهم پس معرکه است و سکوت کردم و جمع را دیدم که خیلی ناراحت و برخی ها گریه می کنند . از قاضیان نامی که از اهالی تکاب و مسئول اورژانش  خط مقدم بود علت را جویا شدم در جواب گفت: همشهری تان نظرزاده به شهادت رسیده است ... )  .

    فرازی از وصیت نامه شهید
    خدایا توخود گواهی که من برای یاری دینت  جانم را بر کف نهاده ام . تو شاهد باش هنگامی که از خانه بیرون آمدم و لباس زیبای جهاد را برتن کردم تنها و تنها هدفم یاری دین تو و لبیک گویی به حسین زمان  امام خمینی بوده است .

    خداوندا !  توفیق شهادت را در راه خودت نصیبم کن ، که تشنه شهادتم .

    معبودا ! چه زیباست جلوه گاه جمالت و چه سعادت عظمایی است در جمع  مجاهدان راهت و در مصاف دشمنان دینت با تو به راز و نیاز ایستادن .

    خداوندا ! چیزی جز رضای تو نمی خواهم .  خداوندا ! عشق به شهادت را

    در قلوب با ایمان رزمندگان اسلام جاری کن و ملت اسلامی را در استمرار حرکتها و قیام الهی  شان یاری فرما .

     

    جواد
    چهارشنبه 2 مرداد 1392 - 4:35
    بازدید : 964

    آمار سایت

    آنلاین :
    بازدید امروز :
    بازدید دیروز :
    بازدید هفته گذشته :
    بازدید ماه گذشته :
    بازدید سال گذشته :
    کل بازدید :
    تعداد کل مطالب : 1
    تعداد کل نظرات : 0

    خبرنامه